فردا همه در میهن دربند رهایید

ای نسل به جان آماده در خانه چرایید
هنگام نبرد است و بیایید بیایید
سبز است وجهان سبز و بیایید به پیکار
شب سر شد صبح هست و کجایید کجایید
فریادی از دل وآواز بخوانید ...
دریای سرودید و سرودی بسرایید
از دشمن بد کارنترسید نترسید
سرداردر این لشکر بسیار شمایید
ایران به شما زنده که هم جان و جهانی
دهم آتش و آبید و زمینید و هوایید
در میهن دربند رها باد صداتان
فردا همه در میهن دربند رهایید

نستوه مرد میهن دوست


یاد باد عصر رجال ...
دانه دانه میریزند و رویشی نیست....
شاید این قانون بوستان بی باغبان است ...
دانه هاست که در خاک از بی آبی میپژمرد،...
سطح به سطح ...
آنان که مینواختند سازشان را و دل ما را رفتند و تنی بیشماراز هر حوزه ای که این روان خسته اکنون شرمنده تک تک آن نامهاست از نسیانش...
آنان که میرزمیدند و صداقت و راستی را فدا نیمکردند دیریست که رهسپار شده اند ...
من امیدم را به دست مهربان بهار بسته ام که آن زمان که برای ما هم رسید ، خود شکوفه های مضاعف بردرختان رسته از خاک ما بنشاند
شیاد هم عبث نیست . آنگونه که بنگریم،،،،،آن همه درگذشته رویشی ناگزیر خواهند کرد، همانگونه که قانون گیاه میگوید.
-----------
پانزدهمین سالگرد نستوه مرد میهن دوست بر همه دوستدارانش تسلیت باد، راهش پر رهروست ، یارانش بیشمارند،
---
حق جهان

صبورانه به انتظار نشسته

اگر داریم نیرویی وارد میکنیم و حرکتی نمیبینیم ، لزوما به معنی بی ثمر بودن تلاشمان نیست ، این طبیعت جنبش و حرکت است ، شاید به نوعی تثبیت کننده فلسفه صبر است ، اما چرخ ها که به حرکت درآمد ،عظمت تلاشمان را در ابعادآن حرکت خواهیم دید ،جنبش آزادی خواهی این سرزمین بیش از صد سال است که صبورانه به انتظار نشسته است ، و من میدانم، از بین ما نسلی خوشبخت شاهد آن روز بزرگ خواهند بود .
روزی فیلم سازان آزادانه غم فروخورده مادران فرزند از دست داده ، خون به زمین ریخته عزیزان این مرز و بوم ، و قلمها و دلهای شکسته اهل اندیشه را فریاد خواهند کرد ، فیلم هایشان با "
Inspired by a true story " آغاز خواهد گرفت و موی را بر تنها راست خواهد کرد، جوایز بیشمار را در دستهاشان خواهد نشاند ،و ثروتی بیکران را در جیبهایشان بیشتر از" آواتار" هم خواهند فروخت !چون جلوه های ویژه اش حقیقت محض است، حقیقت محبوس در زیر پوست و استخوان هر انسانی ، حقیقت حقه آزادی، گو اینکه این حقیقت محض امروز تنها به یمن زندگی آزادگان زنده مانده است .از همین رو این چند بیت را تقدیم همه آنانی میکنم که برای آزادی مملکتشان از جان شیرین خویش نیز به راحتی میگذرند.


کاش میشد بند از بندم بگسلند، میهنم را وانهند

کاش میشد آتش اندر من زنند ،میهنم را وانهند

کاش میشد خسته یارانم به راه سر دهند از دل نوای نغمه را

گام گام آن قدم ها در وطن ، مرهمی باشد روان تشنه را

کاش در فردای آزاد وطن چشم صد ها رفتگان بیدار بود

جان پاک آن پدر پیر وطن نیز همچون یاد وی بیدار بود

کاش خون اینهمه میهن پرست ، خون بهای روز آزادی نبود

کاش خاک زرخیز وطن نقره ریز جیب دجالان نبود

کاش میشد بند از بندم بگسلند، میهنم را وانهند

کاش میشد آتش اندر من زنند ،میهنم را وانهند

در میان این همه آشفتگی ، احتیاجی جز به دل بی باک نیست

زایش هوش و مرام ای هموطن ، تو بدان کز خاک ما فرار نیست

از برای مام میهن هم نفس ، لشگر گردن فرازان در رهند

مینشیند برتن ایران گزند ،می نیابی دل پلیدان جز به بند.

و آن نسل عزیز در میانه هیاهو وهیجان نسل جوان ، خاطرات عزیزش را مرور خواهد کرد.
فریاد بلند ما آن روزها رسا تر شنیده خواهد شد ، چه روزهایی !!! فردای ایران روشن تر از آفتاب گرم جنوب خواهد بود .

حق جهان