سفرنامه ایران 2

از مهرآباد که رسیدیم به خانه دوجعبه نان یوخه شیراز را که برای جناب سرگرد ق آورده بودم برداشتم و زدم بیرون.
ونک-میدان عطار- نگهبانی فرماندهی نیروی انتظامی ساعت 9 ناشتا.
... حوصله تان را سر نبرم. فقط همین را بگویم که بعد از 4 ماه و کلی دوندگی و سفارش و شیرینی، تازه روز پنجشنبه که رفتم بگیرم این گواهی بی پیشینگیم را، گفتند مهر اینترپل ناجا شکسته! میخواهیم بفرستیم حسن آباد درست کنند.
... آخر هم قرار شد نامه را بدون مهر بدهند به ما ببریم!!!
وسسسسسسسسسسسسسسسسسسسلام!

سفرنامه ایران 1

هجدهم تا سی و یکم فروردین ماه یکهزار و سیصد و هشتاد و مَرَض.
فرودگاه امام یک افتضاح است به معنی کلمه. آنگار داری وارد قبرستان میشوی.
بار هواپیما را بار خاور میزنند و کارگرهای خسته که صدایشان را میشنوی از توی سالن! همانهایی که دایم سر هم داد میزنند و به هم فحش میدهند حتما انتقام دست مزدِ کمشان را از چمدانت میگیرند. باید 2 ساعتی منتظر باشی اینجا!
تاکسی فرودگاه - 12000 تومان به تمام نقاط تِه ران - البته وقتی میرسی منزل، 14000 تومان میگیرد! یعنی 2000 تومان هم میشود کفاره ی بازگشتت به این به اصطلاح وَتَن.
تا رسیدیم چمدانها را گذاشتم و زدم به ناف خیابان (اینجا دشت نیست که بزنم به سینه اش. خیابان است. پس میزنم به نافش!) تا آدرس انگشت نگاری و عدمِ پیشینه را پیدا کنم.
مترو، تاکسی، خط 11 و سه ساعتی به دنبال آدرسهای غلطی که همه برادران بی ریشه ی بی پیشینه ام پس از صاف کردن سینه و انداختن بادی در غَبغَبه نشانم دادند رفتم و رفتم.
میدان ن ی ل و ف ر - خیابان خُرررررررم شهر - کَلان ِتری 104. ساعت سه، چهار بعد از گرسنگی.
: سلام
سرباز: (فقط نگاه میکند)
: همینجا برای عدم سوء پیشینه...
سرباز: فردا صبح بیا.
: چند روز طول میکشه؟
سرباز: 2 روز. (فردا صبح که رفتم تاریخ زدند برای 20 روز دیگر!)
: جدی میگی؟
سرباز: آره والا.
: نمیدونی به انگلیسی میدن یا فارسی؟
سرباز: یه طرف کاغذ فارسی یه طرف انگلیسی.
: مطمینی؟
سرباز: 50% !!!!!
....

ادامه دارد...

سالهای دور...

شریعتی همیشه مرا به یاد سالهای کودکیم می اندازد. پدرم عاشق شریعتی بود و همه کتابهایش را خریده بود، کویر، حج، .... شبها که آماده خواب میشدم پدر تازه کتابش را بر می داشت، تلوزیون را خاموش می کرد و شریعتی می خواند.
سینا هم که فقط 24 روز زودتر از من به دنیا آمده و رفاقتمان برمیگردد به دوران شیرخوارگی از دوستداران پر و پا قرص شریعتی ست. همین دیروز یک جمله از شریعتی برایم ایمیل کرده بود که خیلی زیباست و در ادامه آورده ام.

نوشتن برای فراموش کردن است نه برای به یاد آوردن...

پ.ن.
- با سپاس از سینا ی عزیز