سالهای دور...

شریعتی همیشه مرا به یاد سالهای کودکیم می اندازد. پدرم عاشق شریعتی بود و همه کتابهایش را خریده بود، کویر، حج، .... شبها که آماده خواب میشدم پدر تازه کتابش را بر می داشت، تلوزیون را خاموش می کرد و شریعتی می خواند.
سینا هم که فقط 24 روز زودتر از من به دنیا آمده و رفاقتمان برمیگردد به دوران شیرخوارگی از دوستداران پر و پا قرص شریعتی ست. همین دیروز یک جمله از شریعتی برایم ایمیل کرده بود که خیلی زیباست و در ادامه آورده ام.

نوشتن برای فراموش کردن است نه برای به یاد آوردن...

پ.ن.
- با سپاس از سینا ی عزیز

هیچ نظری موجود نیست: