سرگیجه...


مرگ خدا(1)،
گُنگیِ صدای اذان در زوزه ی باد،
زندگی در اینجا،
همه و همه ...
میشود سرگیجه ای و قلقلکی و حَظّی!

اینجا من
به پدر،
به پسر،
و به روح القدس نزدیکترم انگار!

اینجا آدم
به مفهومِ ممنوع و شیرینِ فاحشه گی،
به مریم مجدلیه(2)،
به مادام کاملیا(3)،
به رهایی- به لبخند،
به لمس لُختِ زیبایی،
به سَرخوشی یک لیوان داغ قهوه ی Tim Hortons،
به حظِ حرامِ زندگی،
و به تمام وسوسه های مسیح نزدیکتر است انگار!

اینجا من
به طعم شیرین مُربا- بر سینه ی داغ و لطیف دختران دهکده ی ماکوندو(4)،
به تمام روسپی پریانِ صد سال تنهاییِ آدمی،
به نیچه - به بودا،
به همخوابگیِ خدا،
به تولد مسیح،
و به حرامزادگی اَبنای بشر نزدیکترم انگار!
***
بگذریم....
***
اشک
000
پا نوشتها:
(1) در کتاب "Die fröhliche Wissenschaft" نیچه با اعلام پایان نیاز بشر به اندیشه "وجود خدا" می نویسد "خدایان مرده اند".
(2) معشوقه عیسی به روایت "رمز داوینچی".
(3) "مادام کاملیا" نوشته الکساندر دوما.
(4)ماکوندو دهکده ای ست که داستان "صد سال تنهایی" نوشته ی گابریل گارسیا مارکز در آن اتفاق می افتد.

اصلا نَخَند!


امروزبه یاد اولین روزی افتاده بودم که قرار بود تدریس را شروع کنم در دانشگاه آزاد. درس کارگاه عمومی(!) اولین کلاسم بود. قرار بود با یکی از همکاران بچه ها را گروه بندی کنیم. گروه اول ساعت اول کارگاه، ساعت دوم نقشه کشی و ....

همینطور که در حال آماده شدن برای حظور در کلاس بودم، هر کدام از همکاران توصیه ای بدرقه راهم می کرد. این توصیه هایِ رویِ هم دو سه دقیقه ای تنها راهنمایِ بنده برای حضور در کلاس بود! برایند همه این توصیه ها در یک چیز خلاصه میشدند:

"اصلا نَخَند!"

در دانشگاههای کانادا و آمریکا یک دوره چند روزه جهت آشنا کردن دانشجوی تحصیلات تکمیلی با نحوه ی برخورد با دانشجو و اداره ی کلاس، پیش نیازِ هرگونه حضور او به عنوان کمک استاد سرِ کلاس یا در آزمایشگاه است.

از پائولو کوییلو...

رام كنندگان حيوانات سيرك براي مطيع كردن فيلها از ترفند ساده اي استفاده مي كنند. زماني كه حيوان هنوز بچه است، يكي از پاهاي او را به تنه درختي مي بندند. حيوان جوان هر چه تلاش مي كند نمي تواند خود را از بند خلاص كند اندك اندك اي عقيده كه تنه درخت خيلي قوي تر از اوست در فكرش شكل مي گيرد.وقتي حيوان بالغ و نيرومند شد كافي است شخصي نخي را به دور پاي فيل ببندد و سر ديگرش را به شاخه اي گره بزند. فيل براي رها كردن خود تلاشي نخواهد كرد!
پاي ما نيز، همچون فيلها، اغلب با رشته هاي ضعيف و شكننده اي بسته شده است. اما از آنجا كه از بچگي قدرت تنه درخت را باور كرده ايم، به خود جرات تلاش كردن نمي دهيم، غافل از اينكه براي به دست آوردن آزادي ، يك عمل جسورانه كافيست.

هی جنازه پشتِ جنازه

هی دود- دود- دود...
سروهایِ خاکستری-کبود،
سپید، سرد.
***
هی باد-باد- باد...
زندگی- زن-زمین،
برباد.
***
و برنج گران بود.
مرغ، گران بود.
تخم مرغ، گران بود.
***
وسایه ها،
تهی از خنکای پسین!
***
هی بنگ-بنگ-بنگ...
شیشه،
شریان،
باروت-بنگ بنگ.
***
هی گرگ-گله-گرگ
هی دریغ و درنگ.
***
هی اشک،
هی زجه،
هی جنازه پشتِ جنازه
***
هی دود،
هی دادِ بی دود.
***
هی هی...
**
اشک