سفرنامه ایران 1

هجدهم تا سی و یکم فروردین ماه یکهزار و سیصد و هشتاد و مَرَض.
فرودگاه امام یک افتضاح است به معنی کلمه. آنگار داری وارد قبرستان میشوی.
بار هواپیما را بار خاور میزنند و کارگرهای خسته که صدایشان را میشنوی از توی سالن! همانهایی که دایم سر هم داد میزنند و به هم فحش میدهند حتما انتقام دست مزدِ کمشان را از چمدانت میگیرند. باید 2 ساعتی منتظر باشی اینجا!
تاکسی فرودگاه - 12000 تومان به تمام نقاط تِه ران - البته وقتی میرسی منزل، 14000 تومان میگیرد! یعنی 2000 تومان هم میشود کفاره ی بازگشتت به این به اصطلاح وَتَن.
تا رسیدیم چمدانها را گذاشتم و زدم به ناف خیابان (اینجا دشت نیست که بزنم به سینه اش. خیابان است. پس میزنم به نافش!) تا آدرس انگشت نگاری و عدمِ پیشینه را پیدا کنم.
مترو، تاکسی، خط 11 و سه ساعتی به دنبال آدرسهای غلطی که همه برادران بی ریشه ی بی پیشینه ام پس از صاف کردن سینه و انداختن بادی در غَبغَبه نشانم دادند رفتم و رفتم.
میدان ن ی ل و ف ر - خیابان خُرررررررم شهر - کَلان ِتری 104. ساعت سه، چهار بعد از گرسنگی.
: سلام
سرباز: (فقط نگاه میکند)
: همینجا برای عدم سوء پیشینه...
سرباز: فردا صبح بیا.
: چند روز طول میکشه؟
سرباز: 2 روز. (فردا صبح که رفتم تاریخ زدند برای 20 روز دیگر!)
: جدی میگی؟
سرباز: آره والا.
: نمیدونی به انگلیسی میدن یا فارسی؟
سرباز: یه طرف کاغذ فارسی یه طرف انگلیسی.
: مطمینی؟
سرباز: 50% !!!!!
....

ادامه دارد...

هیچ نظری موجود نیست: