دلهره

امروز بدجوری پرم از حرف. البته اگر امان بدهد این صفحه کلید رایانه شرکت که بی معرفت هیچ فارسی نمی فهمد. تا می آیم الف را پیدا کنم کل جمله پریده از این حافظه به قول الهام "مک" من.
بگذریم. دیروز رفته بودم برای انجام یکسری آزمایشات پزشکی تا به قول امروزیها یک checkup کاملی بشوم و درد و مرضم رو شود و از فردا خیال اینکه شاید زودتر بمیرم بشود فشار قبر تازه ای.
از قضا یکی از آزمایشها تست HIV بود که لرزه بر اندام پیر و جوان می اندازد. پزشک مربوطه سرنگ مخصوصی از روی میزش برداشت و کرد توی بازوی مبارکم. یک چیز سرخ نجسی فواره زد توی سرنگ. آدم خون خودش را که میبیند تازه شک می کند به فلسفه غسل تامید یا غسل جنابت.
هنوز نوک سوزن توی دستم بود که آقای پزشک با انگلیسی دست و پا شکسته اش گفت:
"Make sure(it is) your name on (the) Syringe".
با وحشت و دقت زیاد اسمم را روی سرنگ چند بار خواندم. آخر اینطور که این پزشک گفت "Make sure" گفتم حتما اینجا خیلی ها بعد از گرفتن نتیجه آزمایششان در دم جان میدهند و این پزشک مهرورز می خواهد مطمین شود که اشتباهی در کار نیست و خدای نکرده کسی به خاطر نتیجه آزمایش دیگری رو به قبله نمیشود.
کار که تمام شد مرا به قسمت پذیرایی بیمارستان راهنمایی کردند (بیمارستانهای خوب اینجا مثل هتلهای 5 ستاره اند). همینطور که مشغول نوشیدن آب بسیار (برای آزمایش پساب) و خوردن صبحانه بودم به خودم دلداری میدادم که حتما نتیجه تست HIV منفی ست. آخر من فلکزده که همیشه سرم یا به کتاب گرم بوده یا به زندگیم. بازی پروانه ها را هم که بلد نیستم و تازه با عدالت خدا در تناقض ست که من به این نیکی و نیکویی (جدی نگیرید) به خاطر مراجعه به دندانپزشک یا با نیش پشه (!) ایدز گرفته باشم. ناگهان یادم افتاد به آش نخورده و دهان سوخته هزاران نوزاد افریقایی که اصلا با این بیماری پا به دنیا می گزارند و هری دلم ریخت!!!
راستی اگر نتیجه آزمایش مثبت بود چه خاکی بریزم روی سرم؟ داشتم توی ذهن کرم خورده مریضم دنبال دندانپزشکی چیزی میگشتم که اگر خدای نکرده گفتند "زندگی پر!" بروم یقه اش را بگیرم و داد بزنم و به همه بگویم که به والله .... بعد نگاهی به دور و برم انداختم و گفتم "زرشک". مگر کسی باور میکند آدم در تایلند یا به قول هموطنان عزیز در "بهشت مردان" باشد و از نیش پشه یا انبرک دندانپزشک ایدز گرفته باشد! اصلا خودم هم باور نمیکنم!

هیچ نظری موجود نیست: