تاج محل



و دوباره خون،
یک تراژدی تازه،
یک حادثه ی جدید
با یکصد وهفتاد و اندی جسد.
**
و یکهزار و چهارصد و اندی جنون.
و یکهزار و چهارصد و اندی جنایت.
و یکهزار و چهارصد و اندی ست که می سوزد تخت جمشید.
و یکهزاره و دو هزاره و سه هزاره و اندیست که میسوزد آدمیتِ آدم.
**
بمبئی - بیروت - بالی - مادرید - نیویورک و ...
و هزار و چهارصد و اندی کشته، بی دست، بی سر،
و هزار هزار بی سر!
**
امشب!
مردگان نحیف بمبئی،
میهمان لات اند و عُزی.
*
ابراهیم؟
همچنان تبر بر دوش!
**
امضا: کبرنت
سنه: یکهزار و چهارصد و اندی
*
پسِ پا نوشت:
1- لُره توی یکی از سفرهای استانی دولت خودش رو میرسونه به رییس دولت و میگه "قیافت اینجوریه یا داری ادا در میاری؟"
شاد باشید.

۸ نظر:

ناشناس گفت...

این دنیاییست که ما پدید آورده ایم برخی خواسته برخی ناخواسته!!!

کاش بارون بباره و دلتنگیاتون تموم شه!!!

ناشناس گفت...

سلام استادم
به خدا از خجالت آب شدم،من وظیفمه که همیشه حالتونو بپرسم(البته از خدا که پنهون نیست از شما چه پنهون خیلی خوشحال شدم)
همیشه به اینجا سر می زنم،شک نکن!
(راستش یک کاری دارم انجام میدم که خیلی برام مهمه که نتیجه بده،برام دعا کن به هر شکلی که دوست داری و قبول داری!)
سلام گرم برسون،اینقدر گرم که برفای اونجا رو آب کنه.

ناشناس گفت...

آن بالا ها خبري بود
ميگفتند فرق آسمان شکافته شده
فرشته ها به تکاپو افتاده اند
و خدا همان بالا بي تفاوت ايستاده و فقط نظاره گر ماجراست
روي زمين ٬ يک مرد تنها
رو به آسمان کرده بود و از خدا طلب عشق ميکرد

ناشناس گفت...

و کسی می گوید سر خود بالا کن ، به بلندا بنگر. به بلندای
عظیم...به افق های پر از نور امید.. و خودت خواهی دید
و خودت خواهی یافت خانه ی دوست کجاست... خانه دوست
در آن عرش خداست ،خانه ی دوست در آن قلب پر از نور
خداست و فقط دوست ،خداست...

ناشناس گفت...

راستی فردا دارم میرم نمره کارآموزیمو بگیرم!
(حالم هم بهتر شده،علل حساب زده ایم بر طبل بی عاری تا ببینیم خدا چی پیش میاره.)

وحید گفت...

ممنون. پیروز باشی.

ناشناس گفت...

یکهزار و چهارصد و اندی ست که می سوزد پرسپولیس...
و یکهزار و چهارصد و اندی ست که می سوزدهویت ایرانی و ....

ناشناس گفت...

به زودي قرار نيست در ان مكان پست نصب شه نه ؟!
!...!