بعد از تو...

"ای هفت سالگی
ای لحظه های شگفت عزیمت
بعد از تو هرچه رفت ، در انبوهی از جنون و جهالت رفت

بعد از تو
پنجره که رابطه ای بود سخت زنده و روشن
میان ما و پرنده
میان ما و نسیم
شکست
شکست
شکست
...
*
بعد از تو
ما صدای زنجره ها را کشتیم
و به صدای زنگ ،
که از روی حرف های الفبا بر می خاست
و به صدای سوت کارخانه های اسلحه سازی ،
دل بستیم .
*
بعد از تو
که جای بازیمان زیر میز بود
از زیر میزها
به پشت میزها
و از پشت میزها
به روی میزها رسیدیم
و روی میزها بازی کردیم
و باختیم، رنگ ترا باختیم ، ای هفت سالگی .

*
بعد از تو ما به هم خیانت کردیم
بعد از تو ما تمام یادگاری ها را
با تکه های سرب ،
و با قطره های منفجر شده ی خون
از گیجگاه های گچ گرفته ی دیوارهای کوچه زدودیم .
*
بعد از تو ما به میدان ها رفتیم
و داد کشیدیم :" زنده بادمرده باد "
و در هیاهوی میدان ،
برای سکه های کوچک آوازه خوان
که زیرکانه به دیدار شهر آمده بودند ،
دست زدیم.
...."
فروغ
***
پا نوشت:
1-چند وقتی ست کار و کاسبی مان کساد شده. اما عیبی ندارد. ما که از رو نمیرویم! البته فعلا از رو نمی رویم!!
2-نمره امتحان میانترم را هم استاد آوردند. بین بیست نفر نمره سوم بودم. ظاهرا باید برای پایانترم بیشتر تلاش کنم.
3-کلگری هم دیروز سفید پوش شد. اما هوا هنوز خوب است. امروز عصر رفتم بیرون کمی دویدم. میترسم زمستان اینجا هر چه زحمت کشیدم و وزن کم کردم در تابستان را بر باد دهد.
4-بی صبرانه منتظرم این یک ماه باقیمانده از ترم هم بگذرد. ترم آینده شاید فراغ بالی حاصل آید.
بدرود.

۳ نظر:

ناشناس گفت...

از اول يا آخر؟! :-"

ناشناس گفت...

دلم برای شعرای فروغ تنگ شده چقدر !!!!


امیدوارم ترم آینده پر باشه از شادی و صدای شادی تون تا این ور دنیا که ما هستیم بیاد!!!!

ناشناس گفت...

اتفاقا پدربزرگ من باغ انار داره !!! اینبار زیر یکی از درختهاش به یاد شما انار پر می کنم !!!!
روزها تون به کام !!!