موافقید؟

باهاش کنار اومدم.بالاخره راهی پیدا شد که از شر این فکر آزاردهنده که اگر اون روزهای سال84 مردم مثل ماهایی که رأی دادیم، رأی داده بودند الان سالهاو فرصتهای سوخته کمتری داغ بر مغزمون میذاشت رها بشم.فقط

امیدوارم این یه دلخوشی صرف نباشه.البته حتی اگه باشه هم،حداقل چند شب

"کیانوش آسا"،"یعقوب"،"محمد کامرانی"،"ندا"،"سهراب"،"مصطفی غنیان"،"اشکان"و...با اون چشمهای محنت

آور و حسرت برانگیز بجای بازی در نقش افسوسی کشنده بر پرده ذهنهای میلیون هاآزاده
نقشی تازه به امید میزنند : تضمین آرامش بخش "عبرت" چقدر زیباست روزی که می آید و دوست دارم که

ببینید،دمی که با نزدیک شدن هیچ انتخاباتی ترس و لرزی امثال من را نابود و از هستی ساقط نمیکند.


چنین خواهد شد چون

نوجوانان دبیرستان های "کیانوش آسا"،"یعقوب"،"محمد کامرانی"،
"ن د ا"،"سهراب"،"مصطفی غنیان"،"اشکان"و...شهر ها را چراغان میکنند.تا که تادنیا دنیاست ملت حافظه

تاریخیش دچار آلزایمر نشود و دشمنان کیان و آزادی و آرامشش را همواره بیاد بیاورد:هرفصل سال به بهانه ای


بهارها بارها در "خرداد پر حادثه"
تابستان ها در "تیر بیاد آن همه میر"
پاییزها در"آبان بیاد آن همه دانشجوی غایب"
زمستان ها در "راستی ای کاش در زمستان بروند،بهانه خوبی است،زمستانها به شکرانه فروپاشی تاریخ ننگین حکومتهای غیر آزاد و دینی در این دیاردیر
".
و چنین شود که این همه زجر بای پایداری آرامش مردمان و عقلانیتشان و عدم قهر سیاسیشان باشد. موافقید؟

آرش کمانگیر

***
باغ‌های آرزو بی‌برگ،
آسمانِ اشک‌ها پُربار.
گرم‌رو آزادگان در بند،
روسپی نامردمان در کار ...
***
انجمن‌ها کرد دشمن،
رايزن‌ها گردِ هم آورد دشمن،
تا به تدبيری که در ناپاک‌دل دارند،
هم به دستِ ما شکستِ ما برانديشند.
****
نازک‌انديشانِ‌شان، بی‌شرم، - که مباداشان دگر روزِ بهی در چشم، -
يافتند آخر فسونی را که می‌جستند ...
***
چشم‌ها با وحشتی در چشم‌خانه هر طرف را جستجو می‌کرد،
وين خبر را هر دهانی زيرِ گوشی بازگو می‌کرد:
***
آخرين فرمان، آخرين تحقير ...
***
***
اما داستان به همینجا ختم نمیشود...
***
غنچه گو تنگدل از کار فروبسته مباش
کز دم صبح مدد یابی و انفاس نسیم

شاه رفت


دلاور هسته ای- بگیر بخواب خسته ای

برای این است که من مسیح را دوست دارم...

یهودیت
تورات تثنیه 22، از 22 تا 27
"اگر مردی در حال ارتکاب زنا با زن شوهرداری دیده شود، هم آن مرد و هم آن زن باید کشته شوند. به این ترتیب، شرارت از اسرائیل پاک خواهد شد. اگر دختری که نامزد شده است، در داخل دیوارهای شهر توسط مردی اغوا گردد، باید هم دختر و هم مرد را از دروازه شهر بیرون برده، سنگسار کنند تا بمیرند."
اما یهودیان حدود دو هزار سال است که هیچ کس را سنگسار نکرده اند، و از این دستور تورات سرپیچی کرده اند، و دلیل این سرپیچی بسیار جالب است. اسرائیل سرزمین یهودیان در دو هزار سال پیش توسط رومی ها مورد تجاوز قرار گرفت و دستگاه مذهبی آنها که شامل دادگاه و مجلس یهودیها (Sanhedrin) بود نابود شد. از آن روز تا به این روز یهودیان موفق نشده اند دادگاه شرعی تشکیل بدهند، زیرا گویا برای تشکیل چنین دادگاهی نیاز به تعداد مشخصی (هفتاد و یک) خاخامهای دانش آموخته دارند، تا بتوانند در مورد جان انسانها تصمیم بگیرند.
***
مسیحیت
گفته میشود که عیسی مسیح سنگسار را منسوخ کرد و آنرا ممنوع ساخت، و به همین دلیل در مسیحیت سنگسار وجود ندارد، در انجیل اینگونه آمده است:
انجیل یوحنی کتاب 8 آیه 1 تا 11
عیسی به کوه زیتون بازگشت. ولی روز بعد صبح زود باز به خانه خدا رفت. مردم نیز دور او جمع شدند. عیسی نشست و مشغول تعلیم ایشان شد. در همین وقت، سران قوم و فریسیان زنی را که در حال زنا گرفته بودند، کشان کشان به مقابل جمعیت آوردند، و به عیسی گفتند (استاد، ما این زن را به هنگام عمل زنا گرفته ایم. او مطابق قانون موسی باید کشته شود. ولی نظر شما چیست؟)
آنان میخواستند عیسی چیزی بگوید تا او را به دام بیاندازند و محکوم کنند. ولی عیسی سر را پایین انداخت و با انگشت بر روی زمین چیزهایی مینوشت. سران قوم با اصرار میخواستند که او جواب دهد. پس عیسی سر خود را بلند کرد و به ایشان فرمود:
(بسیار خوب؛ آنقدر بر او سنگ بیاندازید تا بمیرد، ولی سنگ اول را کسی به او بزند که خود تابحال گناهی نکرده است.) سپس دوباره سر را پایین انداخت و به نوشتن بر روی زمین ادامه داد. سران قوم از پیر گرفته تا جوان یک یک بیرون رفتند تا اینکه در مقابل جمعیت فقط عیسی ماند و آن زن. آنگاه عیسی بار دیگر سر را بلند کرد و به زن گفت: (آنانی که تو را گرفته بودند کجا رفتند؟ حتی یک نفر هم نماند که تو را محکوم کند؟) زن گفت (نه آقا! عیسی فرمود: من نیز تو را محکوم نمیکنم. برو و دیگر گناه نکن).
***
اسلام
....
به کجا چنین شتابان؟

معجزه

هیوم مساله معجزه را در کتاب دهم پژوهش مورد بررسی قرار داده است. استدلال وی چنین است:
*
برای یک شخص عاقل، میزان اعتقاد به یک موضوع متناسب با شواهد و مستندات تایید کننده است. هرقدر شواهد بیشتر باشد احتمال درست بودن مطلب بیشتر است.
همینطور استناد به دیگران بر اساس میزان قابل اطمینان بودن شهادتشان سنجیده می شود.

*
او سپس به مساله معجزه بازگشته و یک تعریف ارائه می دهد:

*
معجزه تخطی از قانون طبیعت است.
اما یک قانون طبیعی نتیجه تعداد بسیار زیادی از مشاهدات است.

*
-بر گرفته از ...